این مقاله تایید نهایی نشده است و صرفاً برای بررسی بصورت عمومی منتشر شده است. (غیر قابل استناد)
احمدپور، محمدابراهیم (۱۹ آذر ۱۳۳۵-۲۱ فروردین ۱۳۶۱)، فرمانده ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی ماهشهر؛ شهردار و فرماندار ماهشهر.
او در شهر قم به دنیا آمد. خانۀ پدری وی در محلهای بود که منزل علامه طباطبایی و امام خمینی هم در آنجا قرار داشت (علیمرادیان، «نور...»، ص ۱۴؛ مخدومی، ص ۱۱). پدرش ابوالفضل کارمندی دیندار و مادرش عفت علیمرادیان فرزند آیتالله علیمرادیان بود. محمدابراهیم دومین فرزند خانواده بود و نام پدربزرگش را بر وی نهادند؛ او یک برادر و چهار خواهر داشت. دوساله بود که خانوادهاش به تهران مهاجرت کردند و در منطقۀ محمودیۀ شمیران ساکن شدند («زندگینامه...»، بش؛ فرهنگ...، ج۱، ص ۸۹).
تحصیلات ابتدایی را در دبستان صفا آغاز کرد و دوران متوسطه را در دبیرستان کانون ادب (علم و ادب) گذراند و با کسب نمرات عالی در رشتۀ ریاضی دیپلم گرفت؛ او از هفتسالگی در کنار تحصیل، در کلاسهای مسجد جعفری قیطریه شرکت میکرد و به فراگیری زبان عربی و دروس مذهبی از استادانی چون حجتالاسلام اردکانی و حجتالاسلام گوهری میپرداخت. در نوجوانی هم به جلسات مذهبی و کلاس قرآن میرفت و کتابهای مذهبی و اجتماعی مطالعه میکرد («زندگینامه»، بش؛ «شهید جهادگر»، بش).
احمدپور در ۱۳۵۴ ش در رشتۀ فیزیک دانشگاه تربیت معلم تهران پذیرفته شد و به این سبب خدمت سربازی او به پس از پایان تحصیل موکول شد. او برای استقلال مالی به صورت پاره وقت در شرکت داییاش کار میکرد. وی افزون بر فعالیت در انجمن اسلامی دانشگاه، در جلسات بحث و برنامهریزی ضد رژیم پهلوی هم حضور داشت ( «زندگینامه»، بش؛ «محمدابراهیم...»، بش؛ قس: فرهنگ، همانجا) و سال دوم دانشگاه به سبب فعالیتهای سیاسی اخراج شد و مدتی در زندان بود اما مدرکی علیه او به دست نیامد و آزاد شد (احمدپور، ابوالفضل، «صحابی...»، ص ۲۰ -21؛ مخدومی، ص ۱۱- 12).
احمدپور در ۱۴ اسفند ۱۳۵۵ با دختر داییاش شریفه علیمرادیان ازدواج کرد و همسرش در تمام سالهای زندگی مشترکشان در فعالیتهایش همراه و یاور او بود (احمدپور، محمدابراهیم، ص ۱۰۲؛ «زندگینامه»، بش).
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران فعالیتهای سیاسی احمدپور ادامه پیدا کرد؛ وی با دوستانش کمیتۀ انقلاب اسلامی درکه را تشکیل داد و مسئولیت حفظ امنیت منطقه را به عهده گرفت. شبی که نیروهای ضدانقلاب به صداوسیما حمله کردند او به همراه نیروهای کمیته پشت هتل استقلال (هیلتون سابق) سنگر گرفتند و از صداوسیما دفاع کردند (شاه صاحبی، ص ۲۲). او همچنین مدتی برای شرکت در محافل سیاسی ـ مذهبی به نهاوند میرفت و سخنرانی میکرد و آمادۀ بحث و مناظره با طرفهای مخالف بود (شهبازی، ص ۲۵- 26). با شروع ناآرامیها در کردستان به گروه شهید چمران پیوست و به کردستان رفت و مدتی با نیروهای ضدانقلاب جنگید (احمدپور، ابوالفضل، «سرپرست...»، ص ۳۳).
پس از آنکه امام خمینی در ۲۶ خرداد ۱۳۵۸ فرمان جهاد سازندگی را صادر کرد(خمینی، ج ۸، ص ۱۷۹ )، جهاد شمیرانات تأسیس شد و محمدابراهیم برای سرپرستی این نهاد انتخاب و نخستین مدیر جهاد سازندگی شمیرانات شد. او برای تقویت روحیۀ دوستی و همکاری، جلسات هفتگی جهاد را به صورت چرخشی در منزل اعضا برگزار میکرد(شریفیان، ص ۳۱- 32؛ دانش جعفری، «مدیریت»، ص ۳۴، «خمسه...»، ص ۳۵).
11 روز از آغاز جنگ تحمیلی(1359- 1367 ش) نگذشته بود که به عنوان مسئول ستاد پشتیبانی جنگ جهاد تهران به جبهه رفت(علیمرادیان، «کربلایی..»، ص ۳۹- 40؛ دانش جعفری، «نشانه ...»، ص۴۴). ابتدا عازم دزفول شد و گروه همراهش را دو دسته کرد؛ یک گروه را برای تأمین نیازهای مردم در دزفول گذاشت و گروه دیگر را به ماهشهر برد(همو، «در راه...»، ص ۴۵). سوابق درخشان و فعالیتهای دلسوزانهاش سبب شد به سرپرستی شهرداری ماهشهر منصوب شود و چندی بعد با حفظ سمتهایی که داشت سرپرست فرمانداری ماهشهر شد(همو، «نشانه»، همانجا؛ غرضی، ص ۴۷ -48). در آن دوره آبادان در آستانۀ سقوط بود و اگر این اتفاق رخ میداد ماهشهر هم به خطر میافتاد. به همین سبب احمدپور تصمیم گرفت تدابیری اتخاذ کند و افزون بر دور کردن خطر از ماهشهر، زمینۀ شکست حصر آبادان را فراهم آورد؛ برای این منظور ابتدا به راهاندازی فرودگاه و بندر ماهشهر و جادۀ آبادان ـ ماهشهر پرداخت و افرادی را نیز مسئول سنگربندی و تأمین نیازهای جنگزدهها کرد (دانش جعفری، «در راه»، ص ۴۵- 46، «یک جاده...»، ص ۷۱).
او در مقام شهردار برای مردم ماهشهر خدمات زیادی از جمله ساخت مسکن و پارک، آسفالت کردن خیابانها، راهاندازی کارخانۀ تولید یخ (همو، «شهردار...»، ص ۴۲- 43؛ غرضی، همانجا؛ بارونی زاده، «بابی...»، ص ۵۷- 58)ساخت بازارچهای برای دستفروشان، احداث پایانۀ مسافربری و اقامتگاه برای مسافران (احسانی، ص ۵۹) انجام داد (برای آگاهی بیشتر نک: یوسفی، «مرد...»، ص ۷۶- 77)؛ نقل شده یکبار برای تأمین نان مردم به تهران رفت و با چند صدهزار نان بستهبندی شده به ماهشهر بازگشت (علیمرادیان، «غم...»، ص ۵۲). در دورهای که شهردار بود به مستمندان شهر مقرری ماهیانه میپرداخت (یوسفی، «ننه...»، ص ۵۳). مردم ماهشهر به او علاقۀ زیادی داشتند و لقب شهردار خوبو را به او داده بودند (بارونی زاده، «شهردار...»، ص ۶۹).
باتوجهبه شرایط جنگی کشور، احمدپور در جبهه هم حضور داشت؛ شبها برای کمکرسانی به رزمندگان به جبهه میرفت و صبح به ماهشهر بازمیگشت و به ادارۀ شهر میپرداخت (غرضی، ص ۴۸؛ حسام زاده، ص ۶۵). در هنگام عملیات ثامنالائمه (5 مهر ۱۳۶۰) که با هدف شکستن حصر آبادان انجام شد همۀ امکانات شهرداری را برای پشتیبانی از آن عملیات بسیج کرد و شب عملیات به رزمندگان پیوست و بهعنوان خمپارهانداز گردان با دشمن جنگید (درده، «شهردار...»، ص ۶۷).
احمدپور در یکی از روزهای کاری در مسیر جادۀ دزفول ـ ماهشهر تصادف کرد و به شدت مجروح شد؛ او بلافاصله به بیمارستان زرافشان تهران و سپس به بیمارستان لبافینژاد منتقل شد (همو، «جسم...»، ص ۸۵؛ طباطبایی، ص ۸۸؛ «زندگینامه»، بش). وی باوجود آسیب و درد شدید و حالی که هر روز وخیمتر میشد همواره روحیهاش را حفظ میکرد و به نزدیکانش قوت قلب میداد. با تلاش خانواده بهویژه برادر بزرگترش که مقیم آلمان بود هماهنگیهای لازم برای پیگیری درمان او در آلمان انجام شد (احمدپور، ؟، «شفای...»، ص ۹۵) و به بیمارستان هایدلبرگ منتقل شد؛ اما تلاش پزشکان آلمانی هم اثربخش نبود و پس از هفت روز که در کما به سر برد به فیض شهادت نایل شد («زندگینامه»، بش). پیکر وی با حضور پر شور مردم تشییع و در قطعۀ ۲۶ شهدای بهشتزهرا (ردیف ۳۹ شمارۀ ۴۸) به خاک سپرده شد («اطلاعات...»، بش).
محمدابراهیم احمدپور از کودکی تا هنگام شهادت به انجام فرایض دینی و زیارت اماکن مذهبی مشتاق و مقید بود (احمدپور، محمدحسین، ص ۱۷؛ اعتماد، ص ۵۰). او علاقۀ زیادی به کوهنوردی داشت و جمعهها را به این ورزش اختصاص داده بود(«زندگینامه»، بش). وی در جوانی به کمک شماری از دوستانش در مساجد کلاسهای تابستانی برگزار میکرد و با هزینۀ شخصی، دانشآموزان را به اردوهای تفریحی و کوهنوردی میبرد (نیکومنش، «میوه...»، ص ۱۹)؛ او شیفتۀ خدمت به مردم بود و تا هنگام شهادت بر آرمان خدمترسانی به مردم پایبند بود(برای نمونه نک: همو، «شب...»، ص ۳۷- 38؛ بارونی زاده، «شهردار»، همانجا).
احمدپور هیچگاه از مقام و امکاناتی که در اختیار داشت برای مصارف شخصی استفاده نکرد (علیمرادیان، «تلفن...»، ص ۴۹) و حتی هنگامی که در بحبوحۀ جنگ شرایط سفر حج و زیارت خانۀ خدا برایش مهیا شد (احمدپور، ابوالفضل، «وجدان...»، ص ۸۰ -81) با اینکه آرزوی این سفر را داشت از آن گذشت و به دوستانش گفت حج من جنگ و خوزستان است (یوسفی، «حج...»، ص ۸۳- 84).
شهید احمدپور هرگز دنبال مقام و شهرت نبود و در کارهایش فقط رضای خدا را در نظر داشت؛ در بخشی از وصیتنامۀ وی(ص ۱۰۳) که در ۲۵ شهریور ۱۳۶۰ در ماهشهر تنظیم شده آمده است: «در آخر مسلم میدانم که با صبرتان و نگرفتن هیچگونه وجهی از هیچ ارگانی اجر شهید را کم نخواهید کرد. مقدار پولی را که در بانک دارم خرج مستضعفان ـ با راهنمایی حاج آقا گوهری ـ بنمایید».
شهید احمدپور هنگامی که شهردار ماهشهر بود طرح ساخت مهمانسرایی را برای مسافران آغاز کرد؛ اما راهاندازی آن تا هنگام شهادت وی میسر نشد و ازاینرو بهپاس زحمات وی آن را مهمانسرای شهید احمدپور نامیدند (مخدومی، ص ۱۱۲). همچنین خیابانی در منطقۀ درکۀ تهران(منطقۀ ۱ ناحیۀ ۲) به یاد او نامگذاری شده است(رفوگران).
مآخذ: احسانی، هاشم، «زندگی و جنگ»، نک: ( همـین مأخذ، مخدومی)؛ احمدپور، ؟، «شفای ابراهیم»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ احمدپور، ابوالفضل، «سرپرست گمنام»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «صحابی انقلاب»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «وجدان بیقرار»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ احمدپور، محمدابراهیم، «وصیتنامه»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ احمدپور، محمدحسین، «زائر کوچک»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ «اطلاعات و آثار شهید» (بارگذاری: ۲۵ مهر ۱۴۰۳)، نوید شاهد، <www.navideshahed.com/fa/vip/55478> (دسترسی: ۲۵ مهر ۱۴۰۳)؛ اعتماد، طبیب، «جا برای نماز»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ بارونیزاده، مجید، «بابی ساندز»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «شهردار خوبو»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ حسامزاده، ؟، «ساعت کار»،( نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ خمینی، روحالله، صحیفۀ امام، تهران، ۱۳۸۹ ش؛ دانش جعفری، داود، «خمسه عشره»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «در راه ماهشهر»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «شهردار یا مردمدار»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «مدیریت»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «نشانۀ ریاست»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «یک جاده، سه مانع»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ درده، احمد، «جسم زمینگیر، روح بیقرار»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «شهردار خمپاره انداز»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ رفوگران، مروارید، تحقیقات میدانی؛ «زندگینامه جهادگر شهید ابراهیم احمدپور» (بارگذاری: ۲۵ مهر ۱۴۰۳)، نوید شاهد،<www.navideshahed.com/fa/news/418783> (دسترسی: ۲۵ مهر ۱۴۰۳)؛ شاه صاحبی، محمدتقی، «دفاع انقلابی»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ شریفیان، محمدعلی، «نخستین مدیر»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ شهبازی، محمدجعفر، «آیا مبارزی هست»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ «شهید جهادگر»(بارگذاری: ۲۵ مهر ۱۴۰۳)، نوید شاهد، > <www.navideshahed.com/fa/news/418783 (دسترسی: ۲۵ مهر ۱۴۰۳)؛ طباطبایی، عباس، «آخرین سفر»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ علیمرادیان، عفت، «تلفن بیتالمال»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «غم نان»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «کربلایی»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «نور بزرگواری»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ غرضی، محمد، «شهردار نمونه»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ فرهنگ اعلام شهدا تهران، تهران، ۱۳۹۷ ش؛ «محمدابراهیم احمدپور»(بارگذاری: ۲۵ مهر ۱۴۰۳)، پایگاه اطلاعرسانی شهدای ماهشهر<www.mahshahrshahid.ir/> (دسترسی: ۲۵ مهر ۱۴۰۳)؛ مخدومی، رحیم، شهردار خوبو، ورامین، ۱۳۷۷ ش؛ نیکومنش، علی، «شب عروسی در کلانتری»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «میوۀ آن سالها»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ یوسفی، ابوالقاسم، «حج من»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «مرد عمل»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی)؛ همو، «ننه معصومه»، (نک: همـین مأخذ، مخدومی).
/ گروه شهدا/